پیرومیلغتنامه دهخداپیرومی .[ رُ ] (اِخ ) بزعم افسانه پردازان مصر قدیم ، بزرگترین ارباب انواع است و بغیرمرئی بودن وی اعتقاد داشتند. (قاموس الاعلام ترکی ).
رومیلغتنامه دهخدارومی . [ ی ی ] (ع ص ، اِ) بادبان کشتی خالی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رومیفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم روم.۲. تهیهشده در روم.۳. (اسم) زبان و خط لاتین.۴. (صفت نسبی، منسوب به روم شرقی، و مخصوصاً آسیای صغیر) اهل روم شرقی.۵. (اسم) (موسیقی) گوشهای در بیات تُرک.۶. [قدیمی، مجاز] سفید و روشن.۷. (اسم) [قدیمی] نوعی پارچۀ گرانقیمت.۸. (اسم) [قدیمی، مجاز] خو
رومیلغتنامه دهخدارومی . (ص نسبی ) منسوب به روم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ). منسوب به روم و به این معنی اخیر جمع آن روم است . گویند: رجل رومی و قوم روم و لیس بین الواحد و الجمع الا الیاء.(ناظم الاطباء). || ساخت روم : سکندر بیا
جاداردیکشنری فارسی به انگلیسیample, capacious, commodious, good-sized, roomy, spacious, substantial, walk-in