rougesدیکشنری انگلیسی به فارسیروژها، سرخاب، غازه، گرد زنگ اهن، خیط و پیت کردن، سرخاب زدن، سرخاب مالیدن
rousesدیکشنری انگلیسی به فارسیروحیه، بیداری، از خواب بیدار شدن، رم دادن، حرکت دادن، بهم زدن، بهیجان در اوردن، خونکسی را بجوش اوردن
ژروززلغتنامه دهخداژروزز. [ ژِ زِ ] (اِخ ) ژان باتیست فرانسوا. نام ادیب فرانسوی . مولد ریمس بسال 1764 و وفات بسال 1830 م .
rougeدیکشنری انگلیسی به فارسیرژ گونه، سرخاب، غازه، گرد زنگ اهن، خیط و پیت کردن، سرخاب زدن، سرخاب مالیدن