rupturesدیکشنری انگلیسی به فارسیپارگی، گسیختگی، قطع، گسستگی، جدایی، فتق، گسستن، ترکیدن، قطع کردن، گسیختن، جدا کردن
جبهة گسیختrupture frontواژههای مصوب فرهنگستانمرزی که در لحظه میان بخشهای درحاللغزش و قفلشدة گسل در هنگام زمینلرزه تشکیل میشود