scaffoldدیکشنری انگلیسی به فارسیداربست، چوب بست، دار، تخته بندی، سکوب یا چهار چوب، خاده، تخته بندی کردن، سکوبزدن، بدار اویختن
داربست 2scaffoldواژههای مصوب فرهنگستانساختار سهبعدی مصنوعی که نقش زمینۀ برونیاختهای را برای رفتارهای یاختهای و بازسازی بافت ایفا میکند
scaffoldsدیکشنری انگلیسی به فارسیداربست، چوب بست، دار، تخته بندی، سکوب یا چهار چوب، خاده، تخته بندی کردن، سکوبزدن، بدار اویختن
تدفین داربستیscaffold burial, scaffold grave, tree burialواژههای مصوب فرهنگستانواسپارشی که در آن جسد را در پارچه یا پوست حیوان میپیچیدند و بالای داربست چوبی رها میکردند
scaffoldsدیکشنری انگلیسی به فارسیداربست، چوب بست، دار، تخته بندی، سکوب یا چهار چوب، خاده، تخته بندی کردن، سکوبزدن، بدار اویختن
scaffoldsدیکشنری انگلیسی به فارسیداربست، چوب بست، دار، تخته بندی، سکوب یا چهار چوب، خاده، تخته بندی کردن، سکوبزدن، بدار اویختن