sandsدیکشنری انگلیسی به فارسیماسه ها، ماسه، شن، ریگ، شن کرانه دریا، سنباده زدن، شن پاشیدن، شن مال یا ریگمال کردن
scantدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف، کم دادن، بخیلانه دادن، تخفیف یافتن، مضایقه کردن، اندک، کم، ناکافی، معدود، قلیل، نحیف
cantsدیکشنری انگلیسی به فارسیکانت، طرزصحبت به زبان مخصوص، زبان ویژه، اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته، زبان دزدها و کولی ها، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، فروختن، با لهجه مخصوصی صحبت کردن
descantsدیکشنری انگلیسی به فارسیخستگی ناپذیر، نوعی اواز، به درازا بحی کردن، زیاد سخن راندن، بسط مقال دادن، اواز زیر خواندن، ازادانه انتقاد کردن