لغتنامه دهخدا
جروم . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَرم معرب گرم . (از منتهی الارب )(آنندراج ). و رجوع به جرم شود. || و به معنی زمین سخت گرم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به جرم شود. || و نوعی از زورقهای یمنی .(از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جرم شود. || ج ِ جِرم و ج ِ جُرم . (ناظم