adaptingدیکشنری انگلیسی به فارسیسازگار بودن، وفق دادن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، جور کردن، سازوار کردن، درست کردن، مطابقت کردن
پذیرش فنّاوریtechnology adoption, adoption of technologyواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از فرایند اکتساب فنّاوری که به بومیسازی فنّاوری دریافتشده منجر میشود
پذیرش خطمشیpolicy adoptionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مراحل فرایند خطمشیگذاری که در آن مراجع ذیربط خطمشیهای مختلف را برای پیادهسازی در آینده میپذیرند متـ . پذیرش سیاست
فرزندپذیریadoption 1واژههای مصوب فرهنگستانمراقبت و تربیت کودک توسط فرد غیرخویشاوندی که همۀ مسئولیتها و حقوق و الزامات والد طبیعی را پذیرفته است