salvageدیکشنری انگلیسی به فارسینجات دادن، نجارت کسی از خطر، نجات مال یا جان کسی، مصرف مجدداشغال و زائد ر چیز، از خطر نابودی نجات دادن
همباف چشمی فلاندریFlemish eye splice, selvage eyeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی همباف چشمی که در اطراف مهار دکل بسته میشود
برش بازیابیsalvage cutting/salvage cut, salvage felling, salvage loggingواژههای مصوب فرهنگستانبرداشت درختان مرده یا درحالمرگ، پیش از آنکه ارزش تجاری چوب آنها از دست برود
درآمد ضایعاتsalvage 3واژههای مصوب فرهنگستاندرآمد حاصل از فروش اقلام بازیافتی هتلها و رستورانها، مانند روغنهای مصرفشده، کاغذهای باطله و سایر پسماندها
کلاف 3warped strop, selvagee spunyarnواژههای مصوب فرهنگستانحلقهای که از کنار هم گذاشتن چند رشتۀ طناب و قیراندود کردن و به هم بستن آنها به شیوۀ خفت قیطانی ساخته میشود
همباف چشمی فلاندریFlemish eye splice, selvage eyeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی همباف چشمی که در اطراف مهار دکل بسته میشود
کنارهدیکشنری فارسی به انگلیسیborder, brink, coast, edge, edging, end, fringe, front, frontage, margin, rand, rim, selvage, selvedge, shore, small, strand, verge