shineدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشش، تابش، برق، روشنی، براقی، فروغ، پرتلالوء، پرتو، سو، درخشیدن، روشن شدن، تابیدن، براق کردن، منور کردن، نورافشاندن
تاسهpurse seine, purse, seine, purse net, seine netواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
سنگ بر سنگلغتنامه دهخداسنگ بر سنگ . [ س َب َ س َ ] (اِخ ) گریوه ای است محاذی تومان پیشکین تا کنار آب ارس از ولایت موغان . (از نزهة القلوب ص 90).
سنگ سنگ شکنلغتنامه دهخداسنگ سنگ شکن . [ س َ گ ِ س َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) قوی تر از قوی . (یادداشت بخط مؤلف ).
shinesدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشان است، درخشیدن، روشن شدن، تابیدن، براق کردن، منور کردن، نورافشاندن
shinersدیکشنری انگلیسی به فارسیشینرها، واکس کفش، چشم کبود شده، درخشان، ادم باهوش، ادم زرنگ، واکسی، چیز درخشنده، ستاره، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی، پول، چشم
shinerدیکشنری انگلیسی به فارسیشینر، واکس کفش، چشم کبود شده، درخشان، ادم باهوش، ادم زرنگ، واکسی، چیز درخشنده، ستاره، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی، پول، چشم
shinesدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشان است، درخشیدن، روشن شدن، تابیدن، براق کردن، منور کردن، نورافشاندن
shinersدیکشنری انگلیسی به فارسیشینرها، واکس کفش، چشم کبود شده، درخشان، ادم باهوش، ادم زرنگ، واکسی، چیز درخشنده، ستاره، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی، پول، چشم
shinerدیکشنری انگلیسی به فارسیشینر، واکس کفش، چشم کبود شده، درخشان، ادم باهوش، ادم زرنگ، واکسی، چیز درخشنده، ستاره، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی، پول، چشم