shippersدیکشنری انگلیسی به فارسیفرستنده ها، محموله کشتی، دریا نورد، مسافر کشتی، اهرم ساعت، حمل کمننده کالا با کشتی
ciphersدیکشنری انگلیسی به فارسیرمزهای، رمز، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، سری کردن، حساب کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن