sillierدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، احمقانه، احمق، نادان، ابله، بی مخ، مزخرف، بچگانه، چرند، کودکانه، سبک مغز، کم هوش
جلاگرلغتنامه دهخداجلاگر. [ ج ِ گ َ ] (ص مرکب ) صحاف و جلد ساز. || صیقل گر و زداینده ٔ زنگ آینه . || مهره گر و اتوگر. (ناظم الاطباء).
جلایرلغتنامه دهخداجلایر. [ ج َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در 22هزارگزی خاوری اهر و 8500 گزی جاده ٔ شوسه ٔ اهر - خیاو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن <span class