snuffledدیکشنری انگلیسی به فارسیخندید، بو کشیدن، زهد فروشی کردن، نالیدن، تو دماغی حرف زدن، با صدای بلند نفس کشیدن، بازحمت از بینی نفس کشیدن
sniffledدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب شده، تودماغی صحبت کردن، در حال عطسه صحبت کردن، با فن فن صحبت یا گریه کردن
snuffleدیکشنری انگلیسی به فارسیخفیف، صدای خس خس بینی، بو کشیدن، زهد فروشی کردن، نالیدن، تو دماغی حرف زدن، با صدای بلند نفس کشیدن، بازحمت از بینی نفس کشیدن