softenدیکشنری انگلیسی به فارسینرمی، نرم کردن، نرم شدن، ملایم کردن، کاستن، کم کردن، فرو نشاندن، اهسته تر کردن، خوابانیدن، شیرین کردن
softeningدیکشنری انگلیسی به فارسینرم کننده، نرم کردن، نرم شدن، ملایم کردن، کاستن، کم کردن، فرو نشاندن، اهسته تر کردن، خوابانیدن، شیرین کردن
softensدیکشنری انگلیسی به فارسینرم می کند، نرم کردن، نرم شدن، ملایم کردن، کاستن، کم کردن، فرو نشاندن، اهسته تر کردن، خوابانیدن، شیرین کردن
سختیگیری با آهکlime softeningواژههای مصوب فرهنگستانروشی در سختیگیری آب که در آن از آهک برای واکنش با بیکربنات کلسیم و تهنشین ساختن کلسیمکربنات استفاده میکنند
سختیگیری تهنشستیprecipitation softeningواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی برای کاهش یا زدودن سختی آب و خاصیت قلیایی و سیلیس و دیگر آلایندههای آب با استفاده از آهک و سود آهک یا آهک و سدیمآلومینات که ترکیبات نامحلول تشکیل میدهند و این ترکیبات ازطریق رسوبگذاری یا صافش از آب جدا میشوند متـ . نرمسازی تهنشستی
نرمسازی آبwater softeningواژههای مصوب فرهنگستانحذف یونهای کلسیم و منیزیم از آب سخت متـ . سختیگیری آب
softeningدیکشنری انگلیسی به فارسینرم کننده، نرم کردن، نرم شدن، ملایم کردن، کاستن، کم کردن، فرو نشاندن، اهسته تر کردن، خوابانیدن، شیرین کردن
softensدیکشنری انگلیسی به فارسینرم می کند، نرم کردن، نرم شدن، ملایم کردن، کاستن، کم کردن، فرو نشاندن، اهسته تر کردن، خوابانیدن، شیرین کردن