انجماد جهتدارdirectional solidificationواژههای مصوب فرهنگستانانجمادی که در آن رشد دانهای بهصورت واپایششده و از یک سمت به سمت دیگر جهت یافته باشد
انجماد حجمیcellular solidificationواژههای مصوب فرهنگستانانجمادی که در آن اتمهای مایع بر سطوح جامد در سه بعد رشد کنند
انجماد شاخهایdendritic solidificationواژههای مصوب فرهنگستانانجماد میکروسکوپی فلزات و آلیاژها که در آن دانهها بهصورت شاخهای رشد کنند
انجماد صفحهایplatelet solidificationواژههای مصوب فرهنگستانرشد میکروسکوپی اتمهای مایع روی سطح جامد بهطوریکه میزان ناهمواریهای آنها بهندرت از یک اتم تجاوز کند
ماسیدندیکشنری فارسی به انگلیسیclot, coagulate, congeal, congealment, harden, ice, set, solidification, solidify
انجماد جهتدارdirectional solidificationواژههای مصوب فرهنگستانانجمادی که در آن رشد دانهای بهصورت واپایششده و از یک سمت به سمت دیگر جهت یافته باشد
انجماد حجمیcellular solidificationواژههای مصوب فرهنگستانانجمادی که در آن اتمهای مایع بر سطوح جامد در سه بعد رشد کنند
انجماد شاخهایdendritic solidificationواژههای مصوب فرهنگستانانجماد میکروسکوپی فلزات و آلیاژها که در آن دانهها بهصورت شاخهای رشد کنند
انجماد صفحهایplatelet solidificationواژههای مصوب فرهنگستانرشد میکروسکوپی اتمهای مایع روی سطح جامد بهطوریکه میزان ناهمواریهای آنها بهندرت از یک اتم تجاوز کند