sovereignدیکشنری انگلیسی به فارسیپادشاه، سلطان، شهریار، فرمانروا، سایس، طرفدار، با اقتدار، دارای قدرت عالیه
دولت باحاکمیتsovereign stateواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که دولت آن تابع دولتی دیگر نیست و اتباعش اقتدار سیاسی آن را پذیرفتهاند متـ . دولت مستقل independent state
sovereignدیکشنری انگلیسی به فارسیپادشاه، سلطان، شهریار، فرمانروا، سایس، طرفدار، با اقتدار، دارای قدرت عالیه
sovereignدیکشنری انگلیسی به فارسیپادشاه، سلطان، شهریار، فرمانروا، سایس، طرفدار، با اقتدار، دارای قدرت عالیه