زبان تعریف مشخصاتspecification languageواژههای مصوب فرهنگستانزبانی صوری بر پایۀ روشهای ریاضی برای مدلسازی و بیان مشخصات سامانه متـ . زبان مشخصات
مشخصات طراحیdesign specificationواژههای مصوب فرهنگستانمشخصاتی که نیازهای کاربر را با تشریح فنی بیشتری بیان میکند و زمینه را برای طراحی نهایی نرمافزار آماده میسازد
مشخصسازی پیشگوpredictor specificationواژههای مصوب فرهنگستانفراهم آوردن پایهای منطقی برای مشخصسازی کمترین توانهای دوم و برآورد و آزمون فرض مبتنی بر روش کمترین توانهای دوم
خاصدیکشنری فارسی به انگلیسیdifferent, especial, exclusive, individual, occasional, particular, peculiar, preferential, respective, select, special, specific, specification, typical
مشخصات طراحیdesign specificationواژههای مصوب فرهنگستانمشخصاتی که نیازهای کاربر را با تشریح فنی بیشتری بیان میکند و زمینه را برای طراحی نهایی نرمافزار آماده میسازد