straddleدیکشنری انگلیسی به فارسیستاره، گشاد نشینی، گشاد بازی، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد نشستن، گشاد ایستادن، سوار شدن، میان دو پا قراردادن
straddledدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتراض کرد، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد نشستن، گشاد ایستادن، سوار شدن، میان دو پا قراردادن
میانپایهبَرstraddle carrierواژههای مصوب فرهنگستانبارکش میانتهی و چرخداری که قادر است علاوه بر بارگیری و تخلیۀ بارگُنجها آنها را در میان پایههای خود جا دهد و جابهجا کند
straddledدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتراض کرد، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد نشستن، گشاد ایستادن، سوار شدن، میان دو پا قراردادن
straddledدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتراض کرد، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد نشستن، گشاد ایستادن، سوار شدن، میان دو پا قراردادن
astraddleدیکشنری انگلیسی به فارسیستاره، گشاد گشاد، دارای پای گشاد، با پاهای گشاد از هم، با پاهای از هم گشاده