straddledدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتراض کرد، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد نشستن، گشاد ایستادن، سوار شدن، میان دو پا قراردادن
straddleدیکشنری انگلیسی به فارسیستاره، گشاد نشینی، گشاد بازی، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد نشستن، گشاد ایستادن، سوار شدن، میان دو پا قراردادن