sweepsدیکشنری انگلیسی به فارسیجارو می کشد، جارو، رفت و برگشت، وسعت میدان دید، زدودن، جاروب کردن، رفتن، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن
swabsدیکشنری انگلیسی به فارسیسواب ها، جاروب، اسفنج زمین شویی، لوله پاک کن، گرد و خاک گرفتن، زدودن، پیچیدن، با کهنه آب چیزی را کشیدن