sweepدیکشنری انگلیسی به فارسیجارو کردن، جارو، رفت و برگشت، وسعت میدان دید، زدودن، جاروب کردن، رفتن، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن
بال پسگراsweptback wingواژههای مصوب فرهنگستانبالی که لبۀ حمله آن نسبت به بدنه دارای زاویهای روبهعقب است
حجم جابهجایی پیستونpiston displacement, displacement 2, cubic capacity 1, swept volume, stroke volumeواژههای مصوب فرهنگستانحجم سیال جابهجاشده براثر حرکت پیستون که برابر است با حاصلضرب مساحت مقطع سیلندر در طول جابهجایی پیستون