switchدیکشنری انگلیسی به فارسیتعویض، گزینه، کلید برق، سویچ قطع برق وغیره، شلاق، ترکه، راه گزین، سویچ برق، چوب زدن، راه گزیدن، سویچ زدن، جریان را عوض کردن
خاموش کردنturn off, switch offواژههای مصوب فرهنگستانقطع کردن جریان برق رایانه یا افزاره با کلید یا دستور نرمافزاری
switchدیکشنری انگلیسی به فارسیتعویض، گزینه، کلید برق، سویچ قطع برق وغیره، شلاق، ترکه، راه گزین، سویچ برق، چوب زدن، راه گزیدن، سویچ زدن، جریان را عوض کردن
switchدیکشنری انگلیسی به فارسیتعویض، گزینه، کلید برق، سویچ قطع برق وغیره، شلاق، ترکه، راه گزین، سویچ برق، چوب زدن، راه گزیدن، سویچ زدن، جریان را عوض کردن