tamperingدیکشنری انگلیسی به فارسیدستکاری، رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
temperingدیکشنری انگلیسی به فارسیخستگی، ابدیده کردن، ملایم کردن، مخلوط کردن، میزان کردن، اب دادن، درست ساختن، درست خمیر کردن
دماآماییtemperingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند بهتناوب ذوب و سرد کردن کرۀ کاکائو که باعث ایجاد بافتی مطلوب و یکدست در آن میشود
دماآمایی ریزموجیmicrowave temperingواژههای مصوب فرهنگستانافزایش دمای گوشت منجمد با استفاده از ریزموج
دماآمایی سردخانهایcold room temperingواژههای مصوب فرهنگستانافزایش تدریجی دمای گوشت منجمد در بخشی از سردخانه که دمای آن بالای صفر است
آمایش گندمwheat conditioning, wheat temperingواژههای مصوب فرهنگستانخیس کردن گندم با آب و مرطوب نگه داشتن آن برای مدتی کوتاه، بهقصد فراوری بهتر آرد