tabsدیکشنری انگلیسی به فارسیزبانه ها، برگ، باریکه، حساب، شمارش، صورت حساب، جدول بندی، هزینه، باریکه دادن به، نوار زدن به، گلچین کردن، نشان دار کردن
topsدیکشنری انگلیسی به فارسیتاپس، بالا، تاپ، راس، نوک، قله، اوج، فرفره، رو، سر، رویه، تپه، کروک، فرق سر، روپوش، درجه یک فوقانی، فرق، کج کردن