تابستانخوابیaestivation 2/ estivation 2, summer dormancy, torpidityواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تغییراتی که براثر گرما و خشکی در بعضی از موجودات زنده رخ میدهد و آنها را به حالت رخوت فرومیبرد
بی حسدیکشنری فارسی به انگلیسیdull, insensate, insensible, insentient, leaden, numb, torpid, unfeeling