trothدیکشنری انگلیسی به فارسیسرزنش، نامزد، سرسپردگی، وفا، وفاداری، پیمان، نامزد کردن، راستی، از روی ایمان، نامزدی
صعود ابزارگذاریtraditional climbing, traditional rock climbing, trad climbing, tradواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای صعود در سنگنوردی که در آن، برخلاف صعودهای ورزشی که در آن ابزارهای حمایت از پیش تثبیت شده است، سنگنورد، خودش، ابزارهای حمایت را کار میگذارد و پس از گذر، حمایتچی (belayer) آنها را جمع میکند
پیترودلغتنامه دهخداپیترود. (اِخ ) نام ده کوچکی دارای صد خانوار از توابع انارمرز در ساری مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 48 و 49 بخش انگلیسی ).
چترودلغتنامه دهخداچترود. [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان که در 54هزارگزی شمال کرمان بر سر راه فرعی کرمان به راور واقع شده . جلگه و معتدل است و 3000 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ح
چترودلغتنامه دهخداچترود. [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از بلوک سرآسیاب کرمان که در نزدیکی هوتک و هشت فرسخی شمال شرقی کرمان واقع میباشد. جائی خوش آب و هواست ، باغات مشجر زیاد دارد و انگور و انارش بخوبی ممتاز است . آب این قریه از دو رشته قنات و از چشمه ای است که از کوه جا
ترؤدلغتنامه دهخداترؤد. [ ت َ رَءْ ءُ ] (ع مص ) بحرکت آمدن و وزیدن باد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بحرکت آمدن باد و به چپ و راست متمایل شدن آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برخاستن ، پس لرزه گرفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || سایه افکندن و
تعهددیکشنری فارسی به انگلیسیbonds, commitment, engagement, guarantee, obligation, promise, seal, sponsorship, troth, undertaking
صداقتدیکشنری فارسی به انگلیسیcandidness, candor, earnestness, fidelity, frankness, honesty, integrity, loyalty, openness, principle, sincerity, troth, truth, truthfulness, veracity
راستیدیکشنری فارسی به انگلیسیapropos, erectness, honestly, incidentally, indeed, veracity, reality, really, rectitude, sooth, straight, sure, troth, truth, truthfulness, verity