خط گردشturning laneواژههای مصوب فرهنگستان1. خطی مجزا که بهطور انحصاری برای انجام حرکات گردشی به کار میرود 2. خط انباره یا تغییر سرعت برای حرکات گردشی نیز: خط راستگرد right-turn lane
نقطۀ عطف 2turning point 2واژههای مصوب فرهنگستانلحظهای که کنش شکل جدیدی به خود میگیرد و اغلب بر خلاف انتظار تماشاگر تغییر مسیر میدهد
نقطه عطفدیکشنری فارسی به انگلیسیclimax, crisis, epoch, era, landmark, mark , milestone, revolution, turning point
نقطۀ پیمایشteraverse pointواژههای مصوب فرهنگستانهر یک از نقاط تلاقی دو ضلع در هر پیمایش متـ . نقطۀ عطف 1 turning point 1