underدیکشنری انگلیسی به فارسیزیر، کسر، در زیر، کمتر از، تحت تسلط، زیرین، مخفی در زیر، کسری دار، موجود درزیرسطح، تحت
underدیکشنری انگلیسی به فارسیزیر، کسر، در زیر، کمتر از، تحت تسلط، زیرین، مخفی در زیر، کسری دار، موجود درزیرسطح، تحت
founderدیکشنری انگلیسی به فارسیموسس، بنیان گذار، بانی، برپا کننده، ریخته گر، قالب گیر، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن