vacillateدیکشنری انگلیسی به فارسیدامن زدن، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن
vacillatedدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش یافته است، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن
vacillatesدیکشنری انگلیسی به فارسیافت می کند، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن
رأیگیری مخفیballot2, secret voting, ballot box2, secret ballotواژههای مصوب فرهنگستانرأیگیری یا رأیدهی بهصورت پنهان متـ . رأیدهی مخفی
دودل بودندیکشنری فارسی به انگلیسیdoubt, hover, oscillate, question, scruple, shilly-shally, vacillate, vibrate, waver
تلوتلو خوردندیکشنری فارسی به انگلیسیbumble, dodder, falter, reel, stagger, swag, teeter, totter, vacillate, wobble, roll
vacillatedدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش یافته است، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن
vacillatesدیکشنری انگلیسی به فارسیافت می کند، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن