vacillatingدیکشنری انگلیسی به فارسیلغزش، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن
پولینلغتنامه دهخداپولین . [ پ ُ ی َ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) در باب عملی اطلاق میشد که بوسیله ٔ آن طلبکاری می توانست الغای حکمی را که بدهکاری برای اثبات حق خود بتقلب صادر کرده است بخواهد.
پولینلغتنامه دهخداپولین . [پ ُ] (اِخ ) رجوع به بناپارت شود. || یکی از قهرمانان «پولیوکت » داستان حزن انگیز «کرنی ».
دودلدیکشنری فارسی به انگلیسیhesitant, infirm, oscillator, scrupulous, shaky, undecided, vacillating, weak-minded
مردددیکشنری فارسی به انگلیسیambivalent, dubious, hesitant, indecisive, infirm, oscillator, scrupulous, shaky, skeptically, timid, uncertain, undecided, vacillating, waverer, weak-minded