تخریبگرvandalواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که بهعمد و شریرانه به اموال عمومی یا خصوصی آسیب وارد میکند
وندچاللغتنامه دهخداوندچال . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان قائم شهر با 460 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
بندوللغتنامه دهخدابندول . [ ب َ ] (اِ) ریسمانی که بدریچه ٔ دول آسیا اتصال دارد و چون آنرا بکشند غله از دول در میان دو سنگ آسیا داخل گردد. (ناظم الاطباء).
بندالblocking 4, blocking actionواژههای مصوب فرهنگستانانسداد پیشروی معمول چرخندها و واچرخندهای مهاجر از غرب به شرق در بزرگمقیاس
ویرانگردیکشنری فارسی به انگلیسیbane, baneful, destroyer, destructive, devastator, killing, fateful, pernicious, pest, ruinous, Vandal, wasting