investsدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه گذاری می کند، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، خریدن، خرید کردن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن
harvestsدیکشنری انگلیسی به فارسیبرداشت، محصول، حاصل، خرمن، هنگام درو، وقت خرمن، نتیجه، درو کردن و برداشتن