weatherدیکشنری انگلیسی به فارسیهوا، اب و هوا، تغییر فصل، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن
نقشۀ وضع هوای اثرگذارsignificant weather chart, SIGWXواژههای مصوب فرهنگستاننقشۀ پدیدههای جوّی اثرگذار و دیدبانیشدۀ ترازهای پروازی مختلف که بر کارکرد هواگَرد تأثیر میگذارد
نقشۀ وضع هوای اثرگذار ترازپایینlow-level significant weather chartواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای جوّی که در آن پدیدههای جوّی قابلملاحظۀ مورد انتظار زیر دههزار پا نمایش داده میشود
weatherدیکشنری انگلیسی به فارسیهوا، اب و هوا، تغییر فصل، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن
weatherدیکشنری انگلیسی به فارسیهوا، اب و هوا، تغییر فصل، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن