خرد شده، دختر بازی کردن
پیاده روی، با چرخ یا دستگیره کشدن
عجله کن
پیچیدگی، رمیدن، لرزیدن، خود را عقب کشیدن، خود را لرزاندن و تکان دادن
چشمک زد، چشمک زدن، با چشم اشاره کردن، برق زدن، باز و بسته شدن
بنزوئید