پومیهلغتنامه دهخداپومیه . [ پ ُ ی ِ ] (فرانسوی ، ص ) استاد در بازی «پوم ». || سازنده و فروشنده ٔ ادوات لازم برای بازی «پوم ».
پومپئیلغتنامه دهخداپومپئی . [ پ ُ پ ِ ] (اِخ ) نام ناحیه و شهری در دامنه ٔ کوه آتش فشان وزوو به ایتالیا، نزدیک ناپل و آن شهرکی بوده است دارای سی هزار جمعیت که در سال 79 م . زیر مواد مذاب آتشفشان کوه وزوو مدفون گردید، و در 1748
پومپهلغتنامه دهخداپومپه . [ پ ُ پ ِ ] (اِخ ) (کنئوس ) ملقب به کبیر. کنسول روم به اتفاق کراسوس از 70 ق . م . و از یاران سیلا.مقتول در 47 ق .م . هنگام فرار از چنگ سزار بمصر. (رجوع به تاریخ رم آلبرماله و ایران باستان ج <span clas
پومپیلغتنامه دهخداپومپی . [ پ ُ پ ِ ] (اِخ ) کمونی از مرت اِمُزل اُستان نانسی ، نزدیک مزل بفرانسه . دارای 4804 تن سکنه و راه آهن .