طبقۀ کارگرworking classواژههای مصوب فرهنگستانطبقهای در ساختار جامعه که افراد آن را کارگران یدی تشکیل میدهند
working outدیکشنری انگلیسی به فارسیکار کردن، حل کردن، از کار دراوردن، تعبیه کردن، تدبیر کردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن
طبقۀ کارگرworking classواژههای مصوب فرهنگستانطبقهای در ساختار جامعه که افراد آن را کارگران یدی تشکیل میدهند
کارگراندیکشنری فارسی به انگلیسیmanpower, crew, labor, proletarian, proletariat, working class, workpeople