worryingدیکشنری انگلیسی به فارسینگرانی، نگران شدن، نگران بودن، اذیت کردن، اندیشناک کردن یا بودن، بستوه اوردن
varyingدیکشنری انگلیسی به فارسیمتفاوت است، تغییر دادن، تغییر کردن، بی ثبات کردن، عوض کردن، دگرگون کردن، متنوع ساختن، تنوع دادن به، فرق داشتن