jamsدیکشنری انگلیسی به فارسیمرباجات، مربا، فشردگی، وضع بغرنج، شلوغ کردن، بستن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، متراکم کردن، مسدود کردن، پارازیت دادن، منقبض کردن
جِرم جینزJeans massواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مقدار جِرم هر توده با دمای مشخص که در برابر گرانش پایدار است