آبدوات کنلغتنامه دهخداآبدوات کن . [ دَ ک ُ ] (اِ مرکب ) کفچه ٔ خرد و ظریف با دمی باریک و کشیده که بدان آب در دوات کنند و لیقه بدان آشورند. محراک . (ربنجنی ). دویت آشور. دوات آشور.
ابوذوادلغتنامه دهخداابوذواد. [ اَ ذَوْ وا ] (اِخ ) محمدبن مسیب . نخستین از امرای بنوعقیل موصل . رجوع به محمد... شود.
ابوذوادلغتنامه دهخداابوذواد. [ اَ ذَوْ وا ] (اِخ ) اقبال الدوله . امیری بود از متأخرین و روایت دارد. (تاج العروس ).