آخرالامرلغتنامه دهخداآخرالامر. [ خ ِ رَل ْ / رُل ْ اَ ] (ع ق مرکب ) عاقبت . در پایان کار. الحاصل : آخرالامر گل کوزه گران خواهی شدحالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی .حافظ.
آخر کارلغتنامه دهخداآخر کار. [ خ ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انتها و عاقبت و نهایت امر. آخرالامر.
ازقضافرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ] ازقضا، دست برقضا، اتفاقاً درصورتِ، درصورت بروز، بهمجردِ، فعلاً سرانجام، بالاخره، عاقبت، آخرالامر، آخرکار، آخرسر، نهایتاً متعاقباً
فرجامفرهنگ مترادف و متضادآخر، آخرالامر، اختتام، انتها، انجام، پایان، پسین، خاتمه، ختم، سرانجام، عاقبتالامر، عاقبت، غایت، نهایت، واپسین ≠ آغاز، ابتدا، اول، بدایت، شروع