اتوبیوگرافیفرهنگ فارسی معین(اُ تُ گِ) [ فر. ] (اِ.) شرح حالی که خود شخص بنویسد، زندگینامة خود - نوشت ، سرگذشت خود، شرح حال خود (فره ) .
زندگینامهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه رافی، سرگذشت، اتوبیوگرافی، رزومه، سفرنامه، شرح حال، تذکره، خاطرات، اخبار، احوال، پسزمینه، سابقۀ شغلی، سابقۀ کار خدمت، تراجم، معرفینامه رجز، لاف تاریخچه، وقایعنامه، تاریخ ◄وقایعنگاری دفترچۀ خاطرات، تایمشیت، برگۀ کارکرد، تقویم |قد.| کارستان