اخراجاتلغتنامه دهخدااخراجات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اخراج . || وجه معاش . وجه گذران : گفت [ عابد ] همه شب در مناجات و سحر در دعای حاجات و همه روز در بند اخراجات . (گلستان ). || آنچه از شهر و یا مملکتی از مال التجاره و جز آن بیرون برند. صادرات .
پاسرهلغتنامه دهخداپاسره . [ س َ رَ / رِ ] (اِ) زمینی را گویند که صاحب زراعت در وجه اخراجات جدا کند و بمزارعان دهد تا حاصل آنرا صرف اخراجات دیوانی و غیره کنند. (برهان ).
تصرفاتلغتنامه دهخداتصرفات . [ ت َ ص َرْ رُ ] (از ع ، اِ) معامله جات وتملکات و اموال و جمع کل اخراجات . (ناظم الاطباء).
مقنشلغتنامه دهخدامقنش . [ م ُ ق َن ْ ن َ ] (ع ص ) مرد باسخاوت و مبذر و مسرف در نفقه و اخراجات عیال . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
الاملغتنامه دهخداالام .[ اُ ] (ترکی ، اِ) نوعی خراج که سابقاً در بعضی قرارعایا به مالکان میپرداختند : پول اخراجات به هر اسم و رسم که باشد سیما علوفه ... و الام ... مزاحمت بحال ایشان نرسانید. (مرآت البلدان ج 1 ص <span class="hl" dir="lt