ارتوپدیفرهنگ فارسی عمیدشاخهای از علم پزشکی که به اصلاح اعضا و استخوانهای ناقص یا آسیبدیده میپردازد؛ شکستهبندی.
ارتوپدیفرهنگ فارسی معین(اُ تُ پِ) [ فر. ] (اِ.) یکی از شاخه های پزشکی که به اصلاح ناهنجاری - های ناشی از بیماری یا آسیب استخوان ها و مفاصل می پردازد، استخوان پزشکی . (فره ).
ارتداءلغتنامه دهخداارتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چادر بر خویشتن افکندن . ردا برافکندن . (زوزنی ). ردا برافکندن خویشتن را. (تاج المصادر بیهقی ). رداء بر دوش افکندن . چادر برافکندن زن . || حمیل انداختن . (منتهی الارب ).
ارتضاءلغتنامه دهخداارتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پسندیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ). خوشنود شدن . (غیاث اللغات ). خرسند گشتن : و شرف احماد و ارتضاء ارزانی فرمود. (کلیله و دمنه ). مثالی مشتمل بر شکر مساعی و احماد موقع خدمت و ارتضاء جمله ٔ طاعت بفایق اصدار