ارونیالغتنامه دهخداارونیا. [ ] (اِ) بیونانی زعرور است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مسبیلس . ذوالثلاث نویات . ذوالثلاث حبات . طریقوقون . طریققن .
حرونیلغتنامه دهخداحرونی . [ ح َ ] (حامص ) چگونگی حَرون . سرکشی : گر دهر حرونیی نموده ست چون رام تو گشت منگر آنرا. خاقانی .نشاید برداز این ابلق حرونی . نظامی .روزی نفس را کاری بفرمودم حرونی کرد؛ یعنی فرم
ذوثلاث حباتلغتنامه دهخداذوثلاث حبات . [ ث َ ث َ ح َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زعرور. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). (ابن البیطار). کیلدارو. تفاح الجبلی . مسبیلس . طریقوقون . طریققن . ذوثلاث نویات . ارونیا. و رجوع به ارونیا شود.
مسبیلسلغتنامه دهخدامسبیلس . [ م ِ ل ُ ] (معرب ، اِ) زعرور. که میوه ای است . طریقن . ذوالثلاث حبات . ارونیا. ذوالثلاث نویات . رجوع به زعرور شود.
طریققنلغتنامه دهخداطریققن . [ طَ ق ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) ذوثلاث حبات . مسبیلس . زعرور. ارونیا. ذوثلاث نویات . رجوع به طریقوقن و طریقوقون و طروقوقون شود.