استفعالفرهنگ فارسی عمیددر صرف عربی، یکی از بابهای دهگانۀ مصادر ثلاثی مزید که مفهوم درخواست کاری یا چیزی را میرساند.
استفعالفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - طلب فعل کردن . 2 - نام یکی از باب های ده گانة ثلاثی مزید در صرف زبان عربی که با افزودن «اِست .» در آغاز فعل مجرد ساخته می شود و معنی آن درخواست چیزی کردن و خواستار آن چیز گردیدن است . چنان که استخراج به معنی بیرون آوردن است .
استفحاللغتنامه دهخدااستفحال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگشن آمدن ماده . (زوزنی ). نر خواستن شتر ماده . || فحل نیکو و توانا جستن تا بچگان خوب و توانا زایند. || بزرگ شدن کار. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || نر گردید خرمابن .
استفحلدیکشنری عربی به فارسیوخيم شد , دشوار شد , مشكل شد , بحرانى شد , خطرناك شد , بغرنج شد , نابسامان شد
استفیاللغتنامه دهخدااستفیال . [ اِ ت ِف ْ ] (ع مص ) همچو پیل شدن شتر در جثه و توانایی . (منتهی الارب ). چون فیل شدن در جثه .
استافیللغتنامه دهخدااستافیل . [ اِ ] (از یونانی ، اِ) به لغت رومی انگور را گویند و بعربی عنب خوانند. (برهان ) (غیاث ) : آنکه رومی بود گفت این قیل راترک کن ، خواهم من استافیل را.مولوی .
استنطاقلغتنامه دهخدااستنطاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گویا گردانیدن . || با هم سخن کردن . || سخن کردن خواستن . (منتهی الارب ). سخن گفتن کسی را خواستن . || در تداول امروز، بازپرسی . سخن از کسی بیرون کشیدن . - استنطاق کردن ؛ بازپرسی کردن .|| الاستنطاق ، مصدر است از باب
استصناعلغتنامه دهخدااستصناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: الاستصناع ؛ هو استفعال من الصناعة و یعدی الی مفعولین و هو فی اللغة طلب العمل و فی الشرع بیع ما یصنعه الصانع عیناً فیطلب من الصانع العمل و العین جمیعاً فلو کان العین من المستصنع کان اجارة لا استصناعاً کما فی اجارة ال
دهلغتنامه دهخداده . [ دَه ْ ] (عدد، ص ، اِ) عشره . (از برهان ). عدد معروف و داه مشبع آن است و های آن با آنکه ملفوظاست گاهی مختفی نیز آید. (از آنندراج ). عشر. داه . دوپنج . نصف بیست . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «10» و در حساب جمل «ی » باشد. (یادداشت مؤلف )
مصدرلغتنامه دهخدامصدر. [ م َ دَ ] (ع اِ) محل بازگشت از حج . ج ، مصادر. (ناظم الاطباء). جای بازگشتن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء). جای صادر شدن . (آنندراج ). || محل بازگشت ازآب . (ناظم الاطباء). || جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج ). محل برآمدن و محل صدور. |
اشتقاقلغتنامه دهخدااشتقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن کلمه ای از کلمه ای . (غیاث ) (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). ستدن کلامی از کلامی . (تفلیسی ). سخنی از سخنی شکافتن . (زوزنی ). برآوردن سخنی از سخنی . شکافتن سخنی از سخنی . (تاج المصادر). ستدن کلام از کلام . کلمه ای را از کلمه ای گرفتن و برآورد