الیارفرهنگ نامها(تلفظ: elyār) (ترکی ـ فارسی) یار و یاور ایل ، دوست و رفیق ایل ، یار شهر و ولایت ، یاور خویشان.
هیلارلغتنامه دهخداهیلار. (اِخ ) مستشرق فرانسوی (1805-1895 م .). مطالعات و تحقیقاتی درباره ٔ ادیان ملل شرق بعمل آورده . از آثار اوست : 1- بودا. 2- محمد و قرآن
پالارلغتنامه دهخداپالار. (اِ) درخت و ستون بزرگ . (برهان ). پاغَر. ستون . اُستن . اُستون . شمع. تیرک . دیرک . حمّال . پادیر. پازیر. بالار.
پالارلغتنامه دهخداپالار. (اِخ ) رودی به جنوب هندوستان که از خطه ٔ میسور از کوههای بالاکات سرچشمه گیرد و سپس بجنوب شرقی و بعد از آن به مشرق جاری شود و پس از پیمودن 370 هزارگز به خلیج بنگاله ریزد.
انالغتنامه دهخداانا. [ اَ ] (ع ضمیر)مَن . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) : دانش دیگر ز نادانی ماسر برآورده عیان کانی انا. مولوی .آن انا را لعنةاﷲ در عَقِب این انا را رحمةاﷲ ای محب آن انا بی وقت گفتن لعنت است آن انا
پیر شالیارلغتنامه دهخداپیر شالیار. [رِ ] (اِخ ) پیر شهریار بزبان کردی . رجوع به پیر شهریار شود. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 120).
شالیارلغتنامه دهخداشالیار. (اِخ ) تلفظی از پیر شهریار است بزبان کردی . رجوع شود به پیرشالیار و پیرشهریار.
گوالیارلغتنامه دهخداگوالیار. [ گ ُ ] (اِخ ) گوالیُر. نام شهری درهندوستان . (ناظم الاطباء). و رجوع به گوالیور شود.