لغتنامه دهخدا
اوباریدن . [ اَ دَ ] (مص ) بحلق فروبردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). ناجاویده فروبردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). بلع. (برهان ). بلع کردن و فرو بردن . (از انجمن آرا) (آنندراج ) : پس بیوبارید ایشان را همه نه شبان را هشت زنده نه رمه . <p cl