برگشتگیلغتنامه دهخدابرگشتگی . [ ب َ گ َ ت َ/ ت ِ ] (حامص مرکب ) وضع و حالت برگشته . (فرهنگ فارسی معین ). بازگردیدگی . وارونی . واژگونی . انقلاب . برتافتگی . (یادداشت دهخدا). تغییر و واژگونی . (ناظم الاطباء). زُؤاب . (از منتهی الارب ). حِوَل . (از دهار): کَمَد،
برگشتگیretroflexionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی آوایی که در طی آن نوک زبان در پشت برآمدگی لثه قرار میگیرد و به سمت سختکام برمیگردد
برشتگیلغتنامه دهخدابرشتگی . [ ب ِ رِ ت َ ] (حامص ) حالت و چگونگی برشته . برشته بودن . نیم سوختگی (در نان و غیره ): نان به این برشتگی را میگویی خمیر است . || نیکویی بافت و ظرافت آن . نیک به هم بافته بدون تار و پود پارچه ٔ پشمی و قالی و جز آن . مقابل شلاته و شل .
حروف برگشتیلغتنامه دهخداحروف برگشتی . [ ح ُ ف ِ ب َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیشوند برگشت . حرف عطف . دسته ٔ اول از حروف بند و بست است . رجوع به دستور جامع فرخ ص 805 و حروف عطف شود.
سپس رفتگیلغتنامه دهخداسپس رفتگی . [ س ِ پ َ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) برگشتگی : سپس رفتگی بینی ؛ برگشتگی بینی . (ناظم الاطباء).