بوگندلغتنامه دهخدابوگند. [ گ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، آنکه بسیار متعفن است . (یادداشت بخط مؤلف ).
باند بسامدfrequency band 1واژههای مصوب فرهنگستانگسترۀ پیوستهای از بسامد که در حدِّفاصل یک کران پایین و یک کران بالا قرار میگیرد
باند بسامد رادیوییradio frequency bandواژههای مصوب فرهنگستانطیف بسامد رادیویی که به یک رشته محدودههای بسامدیِ کوچک تقسیم میشود متـ . طیف بسامد 2 radio spectrum
باندbandage 1, band 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی نوار پارچهای برای بستن عضو صدمهدیدۀ بدن متـ . نوار 2
بیوندلغتنامه دهخدابیوند. [ وَ ] (اِ) غدر. بی وفایی . (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). خیانت . فریب و حیله . (ناظم الاطباء).
بیوندلغتنامه دهخدابیوند. [ وَ ] (اِخ ) نام قبیله ای از قبائل لر است . رجوع به تاریخ گزیده ص 539 شود.
بوگندیلغتنامه دهخدابوگندی . [ گ َ ] (ص مرکب ) متعفن . دارای بوی بد. || آدم بد سر و وضع و کثیف . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
بوگندوفرهنگ فارسی معین(گَ) (اِصت .) 1 - دارای بوی بسیار بد. 2 - جهت ابراز تنفر به کسی یا چیزی گفته می شود.
بوگندیلغتنامه دهخدابوگندی . [ گ َ ] (ص مرکب ) متعفن . دارای بوی بد. || آدم بد سر و وضع و کثیف . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
بوگندوفرهنگ فارسی معین(گَ) (اِصت .) 1 - دارای بوی بسیار بد. 2 - جهت ابراز تنفر به کسی یا چیزی گفته می شود.