تشهیرلغتنامه دهخداتشهیر. [ ت َ ] (ع مص ) آشکارا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسوا کردن کسی را.(از اقرب الموارد). شهرت دادن رسوایی کسی را چنانکه کسی را بر خر سوار کرده بشهر گردانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || شمشیر برکشیدن از نیام وبرداشتن آن بر مردم یا عام است . (منتهی الارب )
تسحرلغتنامه دهخداتسحر. [ ت َ س َح ْ ح ُ ] (ع مص ) سحور کردن .(تاج المصادر بیهقی ). سحور خوردن . (زوزنی ) (دهار) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). طعام سحری خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تسحیرلغتنامه دهخداتسحیر. [ ت َ ] (ع مص ) محتاج گردانیدن به طعام و شراب . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بسی جادویی کردن . (زوزنی ) بسیار جادویی کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). جادو کردن . (دهار) (از اقرب ا
تسعرلغتنامه دهخداتسعر. [ ت َ س َع ْع ُ ] (ع مص ) افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اتقاد. رجوع به همین کلمه شود. || مشتعل شدن هیزم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برانگیخته شدن جنگ . (از متن اللغة).
تسعیرلغتنامه دهخداتسعیر. [ ت َ ] (ع اِ) فارسیان بمعنی نرخ استعمال کنند. (آنندراج ). نرخ . (ناظم الاطباء) : بازگشت و گفت هفتم از رجب گفت در ری چیست تسعیر ای عجب . مولوی .... چند از مال دیوان که تسعیر اندک داشت به بهای گران به بقالان