تطریدلغتنامه دهخداتطرید. [ ت َ ] (ع مص ) دراز کشیدن تازیانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دور کردن فرمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تثریدلغتنامه دهخداتثرید. [ ت َ ] (ع مص ) شکستن در کشتن بیش از آنکه سرد شود. (تاج المصادر بیهقی ). شکست کردن مذبوح را پیش از آنکه سرد شود و هو منهی عنه . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کسی را از معرکه خسته و مجروح برداشتن که هنوز زنده باشد. (از قطر المحیط) (آنندراج
تطاردلغتنامه دهخداتطارد. [ ت َ رُ ] (ع مص ) بر یکدیگر حمله آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تترادلغتنامه دهخداتتراد. [ ت ِ ] (اِ) گونه ای کرموزوم در وهله ٔ «دیپلوتن » که در این مرحله دو شکاف در طول کروموزومهای هر زوجی ظاهر شده بقسمی که چهار عنصر کروموزومی نمایان میگردد. رجوع به جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 35 و گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی ص <span class
تأثیرات جنگلforest influencesواژههای مصوب فرهنگستاناثرات زیستمحیطی جنگل بر محیط اطراف خود، مانند ذخیره و پالایش آب و تلطیف هوا و کاهش سرعت باد
دراز کشیدنلغتنامه دهخدادراز کشیدن . [ دِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ممتد کردن بسمت بالا. یا ممتد کردن بطور افقی . دراز کردن . اًطالة. تَطویل . مَت ّ . مَتن . مَتی ̍ . مَغط. مُماناة: اتلئباب ؛ دراز کشیدن راه . اِسحنطار؛ دراز کشیدن و ناویدن و پهنا گشتن و طویل گردیدن .